يادداشت پايگاه خبري تحليلي پيرغار؛
2- امروز اولين روز کاري رئيسجمهور جديد است که با مراسم تحليف وي در مجلس شوراي اسلامي آغاز ميشود و اين آغازي است بر پايان دوره رياستجمهوري احمدينژاد. البته پاياني بر دوره رياست احمدينژاد به جمهور و نه پايان دوران احمدينژاد! احمدينژاد مردي بود که از ميان مردم به پا خاست. مردمي بود و سادهزيست، پرانرژي بود و پرکار، زحمتکش و بيريا، تلاشگر و مخلص. شعارهاي انقلاب را سر دست گرفت و به آنها افتخار نمود. شعار عدالت را از حاشيه به متن آورد. حلقههاي بسته مديريتي را شکست و نسل جديدي از نخبگان و جوانان را وارد مديريت کشور نمود و نشان داد روحيه انقلابي و جواني کارگشا و راهگشاست. به همه ثابت نمود تعداد اندکي که خود را مدير بالاصاله ميدانند و ديگران را نه شايسته مديريت ميدانند نه لايق اداره کشور،در برابر همت و توان انقلابيون و جوانان مؤمن ياراي مقاومت و عرض اندام ندارند. از طرح شعارهاي انقلاب در مجامع جهاني خجالت نکشيد و مبارزه با غده سرطاني اسرائيل را در دستور کار جدي خويش قرار داد. اينها و بسياري از موارد ديگر اقدامات ارزشمندي است که اثر آن تا سالها در پيکره مديريتي کشور و اذهان آحاد مردم باقي خواهد ماند.
3- بدون ترديد آثار عملکردها و رفتارهاي خوب و بد احمدينژاد که چه بسا بتوان از آنها به عنوان» مکتب احمدينژاد» ياد کرد تا مدتها باقي خواهند ماند و به ويژه در فضاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعه نقش ايفا خواهند نمود. قطعاً يکي از نکات برجسته رفتاري احمدينژاد مردمي بودن وي، حضور در ميان بدنه مردم، به ويژه طبقه متوسط و ضعيف جامعه است. رفتاري که کاملاً منطبق بر آموزههاي ديني و انقلابي ماست. سفرهاي استاني و سرکشي از محرومترين نقاط کشور، حضور در ميان بدنه مردم به بهانههاي گوناگون، اهميت بخشي به مکاتبات و نامههاي مردم و تلاش براي حل گرفتاريها و معضلات ايشان، بردن اعتبارات ملي به استانها و نظارت بر طرحهاي در حال اجرا در شهرستانها و روستاهاي دوردست، آشنا نمودن هيئت دولت با مباحث منطقهاي و بومي از نزديک با تشکيل جلسات هيئت دولت در استانها و حتي نوع پوشش و گويش وي حکايت از مردمي بودن او داشت. اينها بخشي از همانهايي است که باعث ميشود دلمان براي احمدينژاد تنگ شود و مطمئناً دل مردم نيز براي او تنگ خواهد شد. البته خواننده گرامي توجه دارد که ذکر اين دلتنگي به مفهوم فراموشي يا ناديده گرفتن زواياي منفي مکتب احمدينژاد که تا همين الان آثار مخربي نيز در نوع رفتار بخشي از سياسيون و گروههاي سياسي ما گذاشته است نيست.
مواردي از قبيل دلبستگيهاي بيش از حد به برخي از اطرافيان و چشمپوشي از ايرادات ايشان و عدم توجه به نظرات طرفداران و دلسوزان در اين خصوص، تقابل با برخي از موارد قانوني، ايجاد تزاحم ميان قوا، يکدندگي و گاهي لجبازي در تصميمگيريها يا اقدامات اجرايي کشور، توجه افراطي و غيرمنطقي به برخي امور متافيزيکي بخشي از اين موارد است که قطعاً مورد تأييد نيست.
4- و حالا اما زمان مناسبي است که منصفانه به دوران دولتهاي نهم و دهم نگريسته شود. مدت زمامداري احمدينژاد تمام شده و آينه تمام نماي خدمات اين دولت در پيش چشمان همه است. بيشک در اين دو دولت به اندازه تمامي 16 سال قبل از آن کار انجام شد، سازندگي اتفاق افتاد و در جهت رفع مشکلات مردم تلاش گرديد. هدفمندي يارانهها که تکليف دولتهاي قبلي بر اجراي آن قرار گرفته و به سرانجام نرسيده بود به مرحله اجرا درآمد و سهام عدالت ميان مردم توزيع گرديد و گامي ديگر در مسير تحقق عدالت اجتماعي مورد نظر شعارهاي انقلاب اسلامي برداشته شد. زحماتي که در اين دولت از سوي احمدينژاد و تيم همکارش کشيده شد در دولتهاي قبل از وي کم سابقه و اکثراً بدون سابقه است. سؤالي که اين روزها ذهن هر منصف مطلعي را به خود مشغول ميسازد اين است که آيا پاستور ديگر به خود چنين رئيسجمهور مردمي، تلاشگر و انقلابي را خواهد ديد؟! آيا باز هم جمهور شاهد رئيسي خواهد بود که اموالش را پس از دوره رياستجمهوري به قوه قضائيه اعلام نمايد که آن هم تنها اندکي افزايش نسبت به ابتداي دوران مسئوليتش داشته باشد يا اينکه مانند دو رئيس قبلي جمهور حتي از اعلام اموال نيز بر طبق قانون امتناع خواهند نمود؟! اين چنين است که معتقدم دلمان براي احمدينژاد تنگ ميشود.
محمدودود حيدري